۱۳۹۷ اردیبهشت ۴, سه‌شنبه

زندان فشافويه، قعر جهنم!


زندان فشافويه، قعر جهنم!

گزارشي از آنچه بر بازداشتشدگان 8 مارس روز جهاني زن جلوي وزارت کار گذشت.



گزارش ارسالي از بهزاد به نشرية آتش


به دوستان و مخاطبيني که اين گزارش را ميخوانند بايد بگويم؛ اين متن صرفا گزارشي است از وضعيت اسفبار زندانيان مجتمع ندامتگاه تهران بزرگ (زندان فشافويه) و روند بازداشت، بازجويي و طي مراحل قضايي پرونده من در آن نيامده است. بلاشک در اين زندان، حقوق و کرامت انساني زندانيان سياسي با اغراض و کينهورزي گارد زندان و عدم تفکيک جرائم و شرايط غير انساني حاکم بر اين زندان، بيش از سايرين لگدمال ميگردد.
متهمين با دستبند و پابند و سوار ماشين ون (داخل اتاق قفسمانند ون) از درب اصلي زندان که روبروي جاده چرم شهر قرار گرفته؛ وارد زندان ميشوند. از ابتداي ورود با توهين و سروصدا با زندانيان برخورد ميشود. ابتدا محتويات جيب زنداني خالي ميشود و بهغير از مدارک شناسايي و پول نقد بقيه چيزها را دور ميريزند. بعد تا آمدن افسر نگهبان در سالني که جلوي اتاق اداري زندان واقع شده، زنداني را مجبور ميکنند رو به ديوار بايستد. بعد از حدود نيم ساعت و تحويل مدارک بازداشتگاه به بخش اداري، دست و پاي زندانيان را باز ميکنند و آنها را مجبور ميکنند در محوطه سالن و جلوي افراد ديگر لباسهاي خود را دربياورند و کاملا برهنه شوند سپس مامور زندان و چند سرباز همراه او براي احتمالا تفريح و يا تحقير زنداني، او را مجبور ميکنند که با همان حالت برهنه چندبار بشين-برپا برود. درصورت اعتراض زنداني هم با توهين و سروصدا ميگويند که احتمال دارد مواد مخدر يا اشيا ديگر در مقعد زنداني جاساز شده و با اين کار ميخواهند مطمئن شوند که زنداني چيز اضافهاي با خود به داخل زندان نميبرد. سپس لباسهاي زير، کمربند، بندکفش و جورابهاي زنداني را داخل سطل آشغال ميريزند و از زنداني ميخواهند بقيه لباسهاي خود را بپوشد. بعد از آن زندانيان به داخل بخش اداري ميروند و تک تک جلوي دوربين ميايستند تا از چهره آنها عکس گرفته شود. همزمان مشخصات زنداني پرسيده ميشود تا با مشخصات قبلي تطبيق بدهند. بعد از اين مرحله از زندانيان انگشت نگاري ميشوند. بعد از آن زندانيها را به صف کرده و به همراه چند سرباز با دستبند به افسر نگهبان قرنطينه 10-5 روزه (اندرزگاه يک - سالن دو) تحويل ميدهند. از اين مرحله به بعد دستبند متهمين را باز ميکنند و پس از به صف کردن به سمت انبار لباس ميبرند. در آنجا يکبار ديگر افراد را مجبور ميکنند در حضور يکديگر کاملا برهنه شوند. سپس به هر زنداني يک شورت، يک زيرپوش، يک جفت دمپايي و يک حوله ميدهند. بعد از اين مرحله بصورت فرماليته زندانيان را جلوي بهداري به صف ميکنند و پس از چند سوال و جواب سطحي پزشک زندان در مورد بيماريهاي خاص و اعتياد و پر کردن يک فرم، زندانيان را تحويل وکيل بند ميدهند. (وکيل بندها معمولا از بين زندانيان با سابقه و داراي محکوميت طولاني انتخاب ميشوند).
زندانيها پس از طي چند راهرو به قرنطينه يک منتقل ميشوند. هر وکيل بند از بين زندانياني که سابقه دعوا و چاقوکشي دارند و اصطلاحا «لات» هستند چند نفر را بهعنوان انتظامات قرنطينه انتخاب کرده که اين افراد مسئول برقراري نظم مورد نظر وکيل بند و افسر نگهبان هستند.
به هر زنداني دو تخته پتو ميدهند (هرکس که يکبار پايش به زندان فشافويه رسيده باشد ميداند که پتوها چقدر کثيف هستند؛ روي پتوها استفراغ، باقيمانده غذا و لکههاي ديگر کاملا مشهود است و اکثرا پتوها چند سال شسته نشده و پر از ساس و شپش است.)
قبل از ورود به قرنطينه، هر زنداني پشت پردهاي که روبهروي درب قرنطينه کشيدهاند مجددا يکبار ديگر جلوي انتظامات کاملا برهنه و تفتيش ميشود. (لازم است بگويم برهنه کردن زنداني جلوي جمع و آن هم به دفعات، نقض واضح حقوق زنداني و از بدترين اشکال تحقير و شکنجه محسوب ميگردد.) بعد از اين با پوشيدن لباس و دادن کارت تلفن، زنداني با پتوها و يک عدد ليوان يکبار مصرف پلاستيکي و يک عدد قاشق يکبار مصرف پلاستيکي به داخل قرنطينه هدايت ميشوند.  به زنداني تاکيد ميشود که اين قاشق و ليوان يکبار مصرف بايد تا پايان قرنطينه حفظ شود چون براي آب و غذا خوردن فقط از همان يک عدد بايد استفاده کنند.
مطلب مهمي که در ابتداي گزارش ذکر نشد اين است که موقع ورود به زندان، مبلغ پانزده هزار تومان از پول نقد هر زنداني ضبط ميشد تا يک هفته بعد، از بانک پارسيان يا پاسارگاد برايش کارت اعتباري مخصوص خريد در زندان صادر شود. در طي يک هفته اول، زندانيان تازه وارد قادر به خريد از فروشگاه زندان و شارژ کردن کارت تلفن نيستند.
شب اول قرنطينه؛ زندانيان تازه وارد را در اتاقها (سلول ها) تقسيم ميکردند. در هر اتاق دو يا سه تخت 3طبقه هست که بخاطر تعداد زياد زندانيان، عده ي زيادي مجبور ميشوند روي زمين و زير تخت ها در شرايطي کاملا غير بهداشتي بخوابند. در هر اتاق يک توالت و حمام هست که بصورت يکجا و در فضايي به متراژ يک متر در دو متر قرار گرفته و با يک پرده سفيد رنگ از فضاي اتاق جدا شده اند.
حمامها دوش ندارند آب گرم هم وجود ندارد. در طول شبانهروز فقط دو ساعت قبل از ظهر و چند ساعت از عصر تا سر شب آب حمام و توالت وصل ميشود که اين آب هم از چاههاي حفرشده در محوطه زندان فشافويه تامين ميشود. به دليل نداشتن کارت اعتباري براي خريد، افراد نميتوانند از بوفه زندان آبمعدني بخرند و همگي مجبور هستند از همان آب آلوده و بدمزهاي که از چاه ميآيد بهعنوان آب آشاميدني استفاده کنند. تفکيک جرائم در زندانها رعايت نميشود. مثلا زندانيان با جرائم سرقت مسلحانه، فروش مواد مخدر، ضرب و جرح و... در کنار زندانيان سياسي نگهداري ميشوند. فقط معتادان به مواد مخدر بصورت جداگانه در دو اتاق در شرايط وخيمي از لحاظ پزشکي و بهداشتي تفکيک ميشوند و روزانه يک يا دو نوبت تحت نظر انتظامات زندان به آنها قرص متادون داده ميشود.
لامپ راهروها و اتاقها شبانهروزي روشن است. در سقف هر اتاق دو عدد جعبه فلزي مربوط به دستگاه پارازيت براي مختل کردن موبايلهايي که احتمال ميدادند قاچاقي وارد قرنطينه شده باشد، نصب شده است. (جلوي درب دو اتاق در طبقه دوم سالن B  و بالاي قرنطينه دراويش، دو جعبه فلزي متفاوت هم نصب شده بود که احتمالا مربوط به دستگاه شنود براي گفتگوها و مراسمات دراويش استفاده ميشد. (البته اين ادعا فقط حدس و گمان بعضي از زندانيان بود و دقيقا نميتوان ادعاي شنود را بصورت قطعي مطرح کرد).
بيدار باش بدين شکل بود که هر روز ساعت شش صبح با سروصدا و توهين، انتظامات همه زندانيان را بيدار ميکردند و از آنجا که در هر اتاق بيشتر از بيست زنداني حضور داشت اسامي افرادي که قرار بود در آن تاريخ به دادسرا برده شوند جلوي هر اتاق خوانده ميشد. ساعت هفت صبح با صداي بلندگوي زندان همه را به هواخوري اجباري ميبردند. با توهين و تشر افسر نگهبان و انتظامات، زندانيان را براي آمارگيري به صف ميکردند و بعد از حدود يک ساعت که آمارگيري تمام ميشد همه به اتاقها برميگشتند. ساعت 12ظهر زندانيان براي ناهار به داخل برميگشتند برگردانده ميشدند و ساعت يک ناهار توزيع ميشد. بعد از ناهار حدود 3:30 بعدازظهر مجددا همه به هواخوري اجباري برده ميشدند و مجددا آمارگيري انجام ميشد. ساعت ده و نيم شب و پس از توزيع شام از بلندگوي زندان اعلام خاموشي ميشد و درب همه اتاقها توسط انتظامات قفل ميشد.
از آنجايي که کارت اعتباري براي خريد نداشتيم، کارت تلفن شارژ نداشت و امکان تماس با بيرون از زندان فراهم نبود.
روز دوم قرنطينه، زندانبان (فردي به نام کرمي) همه زندانيان جديد را در سالن A به صف ميکرد و چهار برگ شامل تست روانشناسي و سوالات عقيدتي بين آنها توزيع ميکرد. سوالهاي عقيدتي بطور صريح مصداق تفتيش عقيده بود. مثلا آيا مسلمان هستيد؟ آيا در نماز جمعه شرکت ميکنيد؟ آيا به ولايت فقيه اعتقاد داريد؟ آيا روزه ميگيريد؟ (اين قسمت از سوالات را عليرغم اصرار زندانبانان، خيلي از بازداشت شدگان جواب نميدهند).
بعد از حدود يک هفته و گذراندن قرنطينه اول، زندانيان به قرنطينه دوم (قرنطينه 45 روزه) منتقل ميشوند.
در قرنطينه 45 روزه، شرايط همان بود حتي بدتر از قرنطينه اول، فقط تنها تفاوتش اين بود که کارت اعتباريمان رسيد و توانستيم کارت تلفن را شارژ کنيم و يا بشقاب، ليوان، قاشق، آبمعدني و شلوار راحتي بخريم. اما شرايط بدترش اين بود که مثلا تنها دو حمام براي صد زنداني سالن ما موجود بود. آب گرم داشتيم اما حمامها درب نداشت و از آنجايي که زندانيها جلوي حمامها صف ميکشيدند؛ هرکس به ناچار ميبايست جلوي چشم بقيه زندانيان حمام کند.
در قرنطينه دوم هم مثل قرنطينه اول تفکيک جرائم رعايت نميشد، متأسفانه زندانيان خطرناک با درب قوطي کنسرو و اشيا فلزي ديگر که از بوفه ميخريدند براي خود چيزي شبيه چاقو درست ميکردند که اين مسأله اوضاع را بدتر ميکرد.
در سلولهاي قرنطينه دوم يک نفر از طرف وکيل بند مسئول بود تا در ازاي گرفتن سيگار، شوينده و چيزهاي مصرفي ديگر؛ ناهار و شام را در بشقاب زندانيان توزيع کند. در قرنطينه 45روزه، هر سه روز در ميان از هر اتاق يک زنداني موظف بود به اندازه قيمت يک پاکت سيگار بهمن يا وينستون (بسته به ميل وکيل بند) از کارت اعتباري خود به وکيل بند بپردازد. فروش قرصهاي مخدر در قرنطينه دوم کاملا علني توسط انتظامات انجام ميشد؛ هر قرص متادون 3 هزار تومان و هر قرص B2 به قيمت 5 هزارتومان به فروش ميرسد.
اين گزارش را بدون ذرهاي اغراق و غلو نوشتهام و اميدوارم با انتشار آن بتوانم گوشهاي از وضعيت غيرانساني و اسفبار زندان فشافويه را در اختيار نهادهاي مدافع حقوق انساني و احزاب و سازمانهاي پيگير وضعيت زندانيان، گذاشته باشم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر