۱۳۹۶ آبان ۱۴, یکشنبه

درباره رفراندوم «استقلال» در اقليم کردستان عراق



                                         با رفراندوم، بي رفراندوم!

                                         ادامة يک نظامِ طبقاتي ارتجاعي!


از نشریه آتش - شماره 71

همهپرسي (رفراندوم) براي «استقلالِ کردستانِ عراق» طبقِ اظهاراتِ مسعود بارزاني، رئيسِ اقليم کردستان عراق، قرارست در سوم مهر ماه برگزار شود. تصميم اخير دولت بارزاني در شرايطي اعلام شده که وضعيت اقتصادي کردستانِ عراق بهشدت خراب است و اکثر زحمتکشان کردستان از اوضاع ناراضي هستند. فقر و بيکاري و سرکوب سياسي گروهها و احزاب و شخصيتهاي مخالف، شکاف طبقاتي  و فساد گسترده از دلايل مخالفت مردم با رهبران اقليم ميباشد.
اعلام اين همهپرسي باعث حملات شديدالحن از جانب بسياري از مقامات  عراقي و هم چنين مقامات کشورهاي منطقه مانند ايران و ترکيه شده است؛ مثلا شمخاني رئيس کمسيون امنيتي ايران گفته است که ايران تنها تماميتِ ارضي عراق را به رسميت مي شناسد و در صورت اعلام استقلال از سوي اقليمِ کردستان، دولتِ جمهوري اسلامي قراردادهاي امنيتي را ملغي خواهد کرد و براي آن چه که سرکوب ضد انقلاب دانسته ( يعني نيروهاي مخالف حکومت ايران)  وارد کردستان خواهد شد. امپرياليسم آمريکا در اين ميان از بارزاني خواسته که انتخابات را به تعويق بياندازد.
در چند سال اخير با تحولات داخلي و منطقهاي عراق، رقابت ميان بورژوازي کرد و عرب از زمينههاي اختلاف ميانِ حکومت اقليم و حکومت مرکزي بوده و بارزاني و همفکرانش با پيش کشيدن موضوع «همه پرسي براي استقلال کردستان» با دست گذاشتن بر روي خواست ديرينه ملت کرد براي استقلال کردستان ، مي کوشند تا بار ديگر مردم را نسبت به خود خوش بين کند و بر بي اعتمادي مردم پرده بياندازد. همچنين، بورژوازي کُرد که خودش هم يکدست و همنظرنيست، تلاش ميکند تا با ايجادِ کشوري مستقل زمينههاي مناسبتري را براي کسب سودِ گروهبندي حاکم در تقابل با بورژوازي عرب ايجاد کند.
به هر صورت اين همهپرسي تنها يک فرم از حاکميت بورژوازي کُرد را با فرم ديگري عوض ميکند و موضعگيريهاي مختلفي را بههمراه داشته است.
عدهاي مانند شونيستهاي ايراني با دفاع از «تماميت ارضي عراق» صراحتا با «حق تعيين سرنوشت» مخالفت ميکنند. برخي ناسيوناليستهاي توهمزده هم ميگويند که بعد از اين که کردستان عراق "آزاد" شد، کردستان ايران و ترکيه نيز بدان خواهند پيوست. عدهاي از طيف چپ هم با استدلال «بد-بدتر» از رفراندوم حمايت ميکنند چون استقلال "بد" کردستان عراق، از جمهوري اسلامي "بدتر" عراق بهتر است.
در چنين شرايطي از "حق تعيين سرنوشت" آن هم با اتکا به نيروهاي ارتجاعي صحبت کردن و سکوت در مورد حق تعيين سرنوشت پرولتاريا براي انقلاب کردن در مسير سوسياليسم  بهمثابه بخشي از انقلاب سراسري ضد ارتجاع و ضد امپرياليستي در سراسر عراق، اشتباه محض است.
در ادامه، گزيده اي از مصاحبه با زندهیاد رفيق امير حسن پور دربارة رفراندوم «استقلال رسمي کردستان عراق» را خواهيد خواند.
گزيده اي از مصاحبه با رفيق امير حسن پور دربارة رفراندوم «استقلال رسمي کردستان عراق»*
-  رفيق امير، مسعود بارزاني رئيس حکومت اقليم کردستان عراق در مصاحبهاي با «صداي آمريکا» اين استدلال را جلو گذاشت که نظم حکومتي عراق عملاً فروپاشيده و کردها باعث اين فروپاشي نبودهاند. او گفت حتي زماني که بعثيها بر سر کردها بمب شيميايي ميريختند ما حرف از جدايي نزديم. ولي حالا ديگران شرايطي ساختهاند که کشور رسماً فروپاشيده است. در اين شرايط کردها حق دارند براي اينکه سرزمين پدري خود را امن نگاه دارند و کردستان مکاني شود براي کمک به بقيه برادران عراقيشان براي استقلال اقليم کردستان عراق را به همهپرسي بگذارند. ميخواستيم ديدگاهها و مواضع شما را در مورد اين اوضاع و سياستها بدانيم.
- امير حسنپور: اينکه کردها يک ملّت تحت ستم بودهاند در عراق و ساير کشورهاي منطقه خيلي واضح است. بيشتر مردم کرد در آرزوي اين بودهاند که يک دولت مستقل داشته باشند. در اين نيز ترديدي نيست که کردها بهعنوان يک ملّت تحت ستم از حق تعيين سرنوشت برخوردارند. قبل از تحولات اخير (تصرف بخشي از عراق توسط داعش) مسعود بارزاني چند بار بحث استقلال را مطرح کرده بود بدون اينکه بتواند يا بخواهد قدمي در جهت عملي کردن آن بردارد، اما حالا شرايطي پيش آمده که عراق توسط داعش، نيروهاي عشايري و ارتش اسلامي مقتدي صدر، و در اثر سياستهاي حکومت مالکي عملاً تجزيه شده است. «حکومت اقليم کردستان» از سال 1991 در نتيجه جنگ اول آمريکا عليه عراق به تدريج شکل گرفت و در جنگ دوم آمريکا در 2003 به شکل امروزي در آمد و اکنون در ادامه اين جنگها توسط داعش شرايط عملي کردن استقلال فراهم شده است. در واقع «حکومت اقليم کردستان» تا کنون عملا شبه مستقل بوده و برگزاري رفراندوم و اقدامات بعدي اين شکل از اعمال حق تعيين سرنوشت را به استقلال صوري يا رسمي تبديل ميکند... استقلال کردستان، اگر عملي شود، در شرايط ويژه بينالمللي منطقهاي صورت ميگيرد. شرايطي که در کردستان عراق، ناسيوناليسم کُرد از قبل در قدرت بوده است. اين دولت خودمختار نمايندة ناسيوناليسم به قدرت رسيدة کُرد است که داراي قوه مقننه (پارلمان)، قوه اجرائيه (کابينه، دستگاه اداري، ارتش يا نيروي پيشمرگه، پليس، دستگاه امنيتي، زندان) و قوة قضائيه است... اما از آنجا که دولت مرکزي عراق قدرت زيادي نداشته، «حکومت اقليم کردستان» حالت نزديک به استقلال داشته است و مخالفت آمريکا و ايران و ترکيه با استقلال يکي از علل عملي نشدن اين پروژه بوده و اين وضع ممکن است تغيير کند. اين درست است که در حال حاضر آمريکا با «استقلال کردستان» مخالفت ميکند اما مسئله اصلي آمريکا اين نيست که دولت کُرد تشکيل نشود. مسئلة آمريکا تأمين نفوذ سياسي و اقتصادي و نظامي در کل منطقه است، اينکه مثلاً منطقه چه وضعي پيدا کند که منافع آمريکا و متحدانش از جمله اسرائيل تأمين شود. اين نيز روشن است که اگر آمريکا با استقلال مخالفت کند رهبران کُرد اطاعت ميکنند.
 - شما ميگوييد که کردستان عراق «دو فاکتو» مستقل بوده است. اما بعضي نيروهاي سياسي ميگويند اگر کردستان مستقل شود، در منطقهاي که اسلامگرايي و نيروهاي ارتجاعي از هر طرف دارند سر بلند ميکنند، ميتواند پايگاهي باشد براي حکومت سکولار غيرديني. يعني حکومتي که طبعا در آن پدرسالاري فئودالي و غيره بر خواهد افتاد و از جنگهاي ديني و قومي که در بقية نقاط عراق هست هم خبري نخواهد بود. اين تصوير چقدر واقعيت دارد؟
- امير حسنپور: اين بيشتر به خواب و خيال نزديک است تا واقعيت. تجربة بيست و سه سال «حکومت اقليم کردستان» واقعيت ديگري را نشان داده است. درست است که کُردها با سقوط رژيم صدام براي مدتي در منطقه اقليم از ستم ملّي رهايي پيدا کردند و خيليها از تجربة دستگاه اداري و نظامي و قضايي به زبان کُردي خوشحال بودند اما اين شادي چندان طول نکشيد و فهميدند که طبقه سرمايهدار تازه به دولت رسيدة کُرد، به زبان کُردي به قهر متوسل ميشود. اما اگر ستم ملّي تا حد زيادي در اقليم از بين رفته، ستم مستعمراتي آمريکا جاي ستم ملّي رژيم صدام را پرکرده است، اين بار از طريق وابستگي کامل حکومت کُرد و اقتصاد و سياست آن به آمريکا. از نظر منافع مردم کُرد به ويژه اکثريتي که استثمار ميشوند و نيمي از جمعيت يعني زنان، «حکومت اقليم کردستان» و استقلال رسمي نميتواند تغييري در اين روابط به بار بياورد. اين ادعا که کردستان مستقل پايگاهي براي سکولاريسم شود و در مقابل جريان تئوکراسي از نوع ايران و افغانستان و عراق قرار بگيرد نيز بسيار نادرست است. دو حزبي که در رأس حکومت کُردي قرار داشتهاند يعني «اتحاديه ميهني کردستان» و «پارت دمکرات کردستان» با بهقدرت رسيدن تئوکراسي در ايران مانند بيشتر رژيمهاي خاورميانه سعي کردند خودشان را بيشتر اسلامي کنند و بيشترِ ناسيوناليستهاي کردستان عراق که غيرمذهبي بودهاند به نماز و روزه روي آوردهاند و اصولاً با وجود اينکه جنبش ملّي بعد از جنگ جهاني دوم ديني نبوده، روشنفکران و رهبران احزاب کُرد سکولاريسم را حتي در حد بسيار محدود جدايي دين و دولت جزو برنامه سياسي خود قرار ندادهاند و در واقع خيلي با نيروهاي ديني سازش کردهاند. کردستان تحت حکومت اينها پر از مسجد شده و شهرها، شهر منارهها شدهاند. اين حکومت با وضعي که دارد نميتواند يک نيروي سکولار باشد. اينکه به بقيه مردم عراق کمک کند يا بتواند يک نيروي مترقي در منطقه باشد نيز جاي ترديد است چون خود مردم کردستان را در عرض بيست و سه سال اخير بيشتر به دامان دين انداخته است. اين حکومت، عليرغم اختلافات درون رهبريش، در منطقه با اسرائيل و ترکيه و ايران هم سويي داشته و هيچ معيار ترقيخواهي و آزاديخواهي را در حرف و عمل آن نميتوانم ببينم. 
مسئلة ديگر، خط سياسي و برنامه سياسي و ايدئولوژيک رهبري ملّي کُرد است که با آن ناسيوناليستهايي که در سالهاي اخير يا قبلتر به قدرت رسيدند تفاوت زيادي ندارد. خلاصه اينکه رهبران ملّي کُرد افتخار ميکنند به پيچ و مهره نظام امپرياليستي تبديل شوند. علنا اين را ميگويند. هيچ آلترناتيو ديگري در مقابلشان نيست و نميخواهند هم باشد. افتخارشان اين است که در کردستان برخلاف خيلي از کشورهاي خاورميانه رسانههاي جمعي آزادي دارند. ولي به وضع کردستان که نگاه کنيم ميبينيم در بيست سال اخير کشتار روزنامهنويسها و خفه کردن هر نوع صداي انتقادي در سطح وسيعي صورت گرفته است. به هر جايش که نگاه ميکنم پيشرفتي نميبينم. خيليها ميگويند کردستان عراق فرودگاه بينالمللي دارد. جادهسازي شده است. پر از شاپينگ مال شده است. يا مثلا تأسيسات جذابي در مناطق کوهستاني براي توريستهاي داخلي و خارجي درست کردهاند. ولي وقتي به مردم کردستان نگاه کني با اين همه ثروت نفتي، ميبيني که دست به گريبان يک اقتصاد ويران شدة کشاورزياند و يک اقتصاد شهري و صنعتي که بتواند وضعيت اقتصادي را بهتر کند و شغل ايجاد کند و غيره هم وجود ندارد. من براي کردستان مستقل آينده درخشاني نميبينم نه به خاطر محدوديتهاي خلق کُرد بلکه به خاطر ماهيت طبقاتي رهبري ناسيوناليستي و ايدئولوژي ناسيوناليستي.
 - بنابراين هيچ اميدي نيست! يعني هيچ کاري هم نبايد کرد!
-
امير حسنپور: چرا که نه، مسئله خط مشي هميشه جدي بوده اما در شرايط تاريخي سي چهل سال اخير تعيينکننده است. روشن است که بدون تئوري انقلابي نميتوان انقلاب کرد و اگرچه مارکسيسم چنين تئوري هست اما آن هم بدون نوسازي و سنتز انقلابي از پيروزيها و شکستهاي گذشته کافي نيست. امروز عنصر ذهني از عنصر عيني عقبمانده است.
- در اين وضع خراب، پايه مادي يا پتانسيل انقلاب کجاست؟
- امير حسنپور: همين وضع خراب خودش بخشي از پايه مادي است. يعني وضع خراب فرياد ميزند که ميتوانم يک جور ديگر بشوم. ميشود اوضاع را تبديل کرد به يک چيزي ضد شرايطي که فعلا در آن بنيادگران اسلامي و قدرتهاي امپرياليستي ابتکار عمل را در دست دارند. شرايط جوري است که جنبش کمونيستي ميتواند آن را به هم بزند، خوب هم ميتواند به هم بزند. البته يک جنبش کمونيستي که خط مشي درستي داشته باشد، بتواند اين وضعيت را درک کند و به ضدخودش تبديل کند.

* متن کامل اين مصاحبه را در نشريه آتش شماره 33، مرداد 1393 بخوانيد. اين مطلب همچنين در کتابِ «بر فرازِ موجِ نوين کمونيسم» مجموعه نوشته‌‌هاي رفيق امير حسنپور، انتشارات حزب کمونيست ايران (مارکسيست لنينيست مائوئيست)، فروردين 1396، قابل دسترس است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر