۱۳۹۵ خرداد ۲۹, شنبه

سر سخن

از نشریه آتش شماره ۵۴


به مناسبت اول ماه مه، 11 اردیبهشت،  روز جهانی کارگر


پیام ما: انقلاب کمونیستی تنها راه نجات است



1- برای هزاران سال جامعۀ بشری تحت حاکمیت طبقات ستمگر بوده است. شکل های استثمار در طول تاریخ تغییر کرده است اما طبقات حاکمه و ایدئولوگ های آنها همیشه موعظه کرده اند که تقسیم طبقاتی جوامع بشری به بردگان و صاحبان برده، به ارباب و بنده، به کارگر و سرمایه دار، نظمِ ابدی و «طبیعی» امور است. در سال 1848 کارل مارکس به همراه فردریش انگلس روش و رویکردِ ماترياليستی ديالكتيكی را در بررسی تاريخ بشر تدوين كرده و به كار بستند. آنها ثابت کردند جامعۀ طبقاتی امری همیشگی نبوده و در مقطع معينی از تاريخ تكامل جامعه بشری به وجود آمده است. آنها با تجزيه و تحليل علمی از سرمايه داری اثبات کردند کالایی به نامِ توانایی کار کردن (نیروی کار)، در قلب سرمایه داری قرار دارد و موقعیت طبقۀ ستمدیده  کارگر -  پرولتاریا - برجسته ترین تبارز آنست و ماموریت تاریخی این طبقه سرنگونی هر شکلی از ستم و استثمار است. بر اساس این تحلیل، جنبش کمونیستی با یک درک علمی از جوامع بشری و تکاملات آن، متولد شد.
مبارزۀ این طبقه بود که اول ماه مه  را به عنوان روز مبارزه ای انقلابی در سال  1886 در آمریکا شکل داد و تا به امروز که 130 سال از آن می‌گذرد ماندگار است. «می‌خواهیم همه چیز را واژگون کنیم از زحمت کشیدن برای هیچ خسته‌ایم. از به دست آوردنِ لقمه ای ناچیز، تنها برای روز بعد، بدون حتی ساعتی برای تفکر، خسته ایم»
این سرود در روزهای ماه مه سال 1886 با صدای هزاران پرولتر زن و مرد در شهرهای آمریکا طنین افکنده بود. اعتراض به بهره کشی بیرحمانۀ  سرمایه  از کار. اعتراض به 18 ساعت کار روزانه و عمدتا خواست برای روزکار 8 ساعته. اما اعتراضات به این محدود نماند. جنبش کارگری در آن دوران پیوند نزدیکی با نیروهای انقلابی داشت که چشم اندازِ انقلاب اجتماعی و سرنگونی نظام حاکم را در بین توده های کارگر تبلیغ می‌کردند. این امید را به طبقۀ کارگر می‌دادند که با مبارزه و آگاهی و تشکل می‌توانند  وضع  موجود  را از ریشه تغییر دهند. تئوری ها و ایده های مارکس و انگلس  توسط  انقلابیون آن دوران به سیاست و شعار تبدیل  می‌‌شد. پیش از روزِ اول ماه مه، اعتراضاتی سراسری  تحت شعارهای زنده باد انقلاب سوسیالیستی، سرنگون باد تخت و بارگاه و خزانه، كارگران مسلح شوید، برگزار می‌شد. راهپیمایان مشعل به دست در شب خیابان ها را می‌پیمودند و چنین می‌خواندند: «میلیون ها زحمتكش به پا می‌خیزند... مستبدین به خود می‌لرزند، چرا كه قدرتشان را برباد می‌بینند». و اول ماه مه با این فراخوان از طرف نیروهای مدافع طبقه کارگر آغاز شد: «یك روز شورش -  نه آرامش».
این نبرد توسط ارتش بورژوازی به خون کشیده شد و روزنامه های بورژوازی و پدرسالار، پرولترهای زن را «زنان وحشی هلهله كن» نامیدند چون آنان نقشی بزرگ در این مبارزه داشتند. پس از اول ماه مه «روزنامۀ کارگر» فراخوانی عاجل داد: «دقت كنید! خونها بر زمین ریخته شده است. گارد دولتی در این كار شركت داشته است. مالكیت خصوصی با خشونت آبیاری می شود. این یك واقعیت تاریخی است. جنگ طبقاتی فرا رسیده است...اشكهای تان را پاك كنید...بردگان! به پا خیزید و كل قدرت نظام چپاول را سرنگون کنید!» (1)
سازمان دهندگان و رهبران این مبارزۀ انقلابی در دادگاه های بورژوازی محاکمه و اعدام شدند. پس از سرکوب خونین اعتراضات ماه مه تشکیلات بین المللی کارگران (انترناسیونال)، کارزارهای اعتراضی در کشورهای مختلف به راه انداخت و تعیین اول ماه مه به عنوان روز کارگر نیز ابتکار همین تشکیلات و کمونیست هایی بود که رهبری اش می‌کردند.
2 - اول ماه مه در بازۀ زمان، افت و خیز و توالی خود را داشته است. دولت های سرمایه داری این روز را به رسمیت نشناختند ولی سالیان دراز در این روز با پرچم سرخ تظاهرات در چهار گوشۀ جهان برگزار می‌شد و اغلب توسط نیروهای پلیس و اعتصاب شکن ها به خون کشیده می‌شد. به رسمیت شناختن این روز خود به بخش مهمی از مبارزات بین المللی طبقۀ کارگر تبدیل شد.
اولین موج انقلابات کمونیستی جهانی که با کسب انقلابی قدرت سیاسی توسط پرولتاریا به رهبری لنین در اتحاد شوروی (سال1917) و سپس در چین به رهبری مائوتسه دون (سال1949) به اوج رسیده بود، تاثیری شگرف بر جهان گذاشت، بدیلی قدرتمند در برابر نظام سرمایه داری و دهشت های آن به وجود آورد و الهام بخش توده های ستمدیده شد. در اول ماه مه میلیون ها نفر در این کشورهای سوسیالیستی و دیگر کشورهای جهان با پرچم سرخ انقلاب به خیابان ها می‌آمدند و پیامِ «باید از ریشه براندازیم، کهنه جهانِ جور و بند» را به گوش ستمدیدگان سراسر جهان می‌رساندند.
بر پایۀ تمایزات باقیمانده از جامعۀ کهنه در این جوامع سوسیالیستی و بر پایه تناسب قوای به شدت نابرابر میان سرمایه داری و سوسیالیسم در مقیاس جهانی، نیروهای بورژوازی درون احزاب این کشورها در میانۀ دهۀ 50 میلادی در شوروی و با مرگ مائوتسه دون در سال  1976 در چین قدرت سیاسی را به دست گرفتند و دست به احیای سرمایه داری زدند. این، پایان اولین مرحلۀ انقلاب کمونیستی بود. با تغییر رنگ سرخ و انقلابی این جوامع، رنگِ اول ماه مه هم تغییر کرد. در چین سرمایه داری امروز که  به قتلگاه هولناک کارگران تبدیل شده است (رجوع کنید به مقالۀ «طرح مارشال چین برای ایران» درهمین شماره) مراسم اول ماه مه هیچ تفاوتی با مراسم مشابه که فریبکارانه توسط حتی جناح هایی از امپریالیست های غربی برگزار می‌شود، ندارد. تهی شده از ماهیت واقعی اول ماه مه.
3- امروز در سراسر جهان نه تنها نظام سرمایه داری تسلط دارد که دامنۀ این تسلط بیشتر از پیش شده است. آن تضادهای زیربنایی که محرک خیزش ماهمه در سال 1886 بودند، در ابعادی وسیعتر و جهانی شده عمل می‌کنند. شکاف های طبقاتی عمیق‌تر از هر دوره ای شده است. فقط نگاه کنید و ببینید این چه جهان بی منطق و ناعادلانه ای است که طبق آخرین آمار مربوط به سال 2015 ثروت 37 میلیون نفر (1 درصد جمعیت جهان) برابر 99 درصد (7 و نیم میلیارد نفر) است. ثروت 63 نفر برابر ثروت نصف مردم فقیر جهان است. در حالی که این اقلیتِ انگل هیچ نقشی در تولید ندارد و با داشتن مالکیت بر ابزار تولید و کنترل آن، بر کل جهان حکم می‌راند. این چه مناسباتِ غیرانسانی است که: منابع و ثروت تولید شده در نتیجۀ کار و زحمتِ جمعی چند میلیارد انسان، به حدی است که می‌توان بیش از جمعیت کنونی کره زمین را سیر کرد اما 7/2 میلیارد نفر از مردم جهان زیر خط فقر هستند و بيش از یكي و نيم ميليارد نفر از دسترسی به آب آشاميدنی سالم محرومند. روزانه 42 هزار کودک در نتیجه بیماری های قابل علاج، می‌میرند. بیش از 30 میلیون انسان در شرایط بردگی به سر می برند که بزرگترین قربانیان آن زنان و کودکان اند. این یک جهان دهشتناک است. جهانِ جنگ‌های ناعادلانه، اشغالگري‌های بي رحمانه، فقر کشنده، انقياد گستردۀ زنان و تحقير آنان. جهانِ آوارگی و مرگ میلیون‌ها انسان و مرگ در دریاهای طوفانی. جهانِ جهل و گسترش هیولای بینادگرایی دینی. نابودی زیست محیطی کرۀ زمین. به طور خلاصه: این جهانِ سرمایه داری امپریالیستی است.
«رنج مردم جهان و موقعيت خطرناک کره زمين در قلبِ تضاد اساسي عصر ما قرار دارد و حاصلِ کارکردِ آن است. اين تضاد اساسي عبارت است از تضاد ميان نيروهاي توليدي به شدت اجتماعي شده، درهم تنيده و جهاني از يک سو و روابط مالکيت و کنترل خصوصي اين نيروهاي توليدي از سوي ديگر. اما همين تضاد در بطن خود ظرفيت آن را به وجود آورده است که نوع بشر به وراي کمبود، استثمار و تمايزات اجتماعي گذر کند؛ ظرفيت آن را به وجود آورده است که جامعه بر پايه اي کاملا متفاوت سازماندهي شود به طوري که انسان را حقیقتا شکوفا کند . نتیجتا بايد گفت که جهان را می‌توان و بايد عوض کرد.» (2)
اما برای این تغییر بنیادی نیاز به تئوری و علم انقلابی کمونیسم داریم. نیاز به حزب و رهبری کمونیستی مجهز به این علم داریم. نیاز به میلیون ها توده انقلابی و آگاه و سازمان یافته، با چشم اندازِ روشن دستیابی به جامعۀ نوین داریم. نیاز به فداکاری و از خودگذشتگی برای منافع عالی بشریت داریم. در ایران و در همۀ جهان.
امروز علم کمونیسم توسط رفیق باب آواکیان تکامل یافته و سنتز نوین کمونیسم نام دارد. آن چه در سنتز نوین نهفته است، انقلاب بیشتری در تفکر بشر است. انقلابی که از اساسِ علم کمونیسم که توسط مارکس (به همراه انگلس) بنیان گذاشته شد سرچشمه گرفته در عین حال جهشی کیفی در این علم است. این علم انقلاب کمونیستی باید محکم در دست گرفته شده، آموخته و درک شود، در دسترس توده های کارگر و زحمتکش قرار بگیرد و به کار بسته بشود. چرا که بدون تئوری و راهنمای کمونیستی، انقلاب کمونیستی نا ممکن است.
4- امسال اول ماه مه در شرایطی در ایران فرا می‌رسد که فشار و سرکوب اقتصادی و اجتماعی، بیکاری گسترده، فقر تکان دهندۀ اکثریت توده ها و....هم‌چنان چهره بارز جامعه است.  با باز شدن دروازه های ایران به روی سرمایه های امپریالیستی، رقابت میان سرمایه های گوناگون برای به حداکثر رساندن سود با کاهش هزینه های تولید، معنایش استثمار وحشیانه تر نیروی کار، مزد کمتر، فقر بیشتر، زنانه تر شدن نیروی کار خواهد بود. پیشاپیش اولین خبر رسانه ای شدۀ سال جدید مبنی بر مرگ کارگری در شهر مریوان را می‌شنویم که به دلیل قرارداد شغلی موقت و دستمزد ناچیز و کمتر از حداقل دستمزد و مشکلات معیشتی، دست به خودکشی زد.  درسال 94 شاهد افزایش خودکشی کارگران دراعتراض به عدم پرداخت به موقع حقوق، اخراج، اختلاف با کارفرما و بیکاری بودیم. در شرایطی که حداقل دستمزد سال 1395با توافق میان کارفرما ها و دولت، 812 هزار و 166 تومان تعیین شد و معنایش اینست که میلیون ها کارگر و زحمتکش باید با کمتر از یک سوم خط فقرِ محاسبه شده  و یا کمتر از یک چهارم هزینۀ متوسط زندگی یک خانوار ۴ نفره شهری زندگی کنند. در حال حاضر، بر طبق آمارها نزدیک به70 درصد دستمزدبگیران زیرخط فقر هستند.
در برابر حملۀ افسار گسیختۀ سرمایه و دولت سرمایه داران به زندگی و معیشت کارگران و تهی‌دستان شهر و روستا باید مبارزه سازمان داد. باید متحد و متشکل شد و این دولت ضدکارگر را به عقب راند. اما خیالِ باطل است اگر تصور کنیم که در چارچوب این سیستم امکان بهبودی برای توده ها خواهد بود. سرمایه تحتِ فشار دائم «گسترش بیاب، یا بمیر» است. در استثمار هر چه بیشتر کار مزدی جبری وجود دارد که از رقابت میان سرمایه های گوناگون ناشی می‌شود. آن چه مارکس صد و اندی سال قبل بر اساس درک علمی از نظام سرمایه داری و کارکرد آن تحلیل کرد، کماکان به قدرت باقیست. او گفت:
اگرچه كارگران بايد بی وقفه مبارزه كنند و اجازه ندهند نظام سرمايه داری آنها را زير چرخهای خود خرد كند، اما مبارزه آنها نبايد به مطالبۀ بهبود شرايط كار و دستمزد تحت همين نظام محدود شود. كارگران بايد منافع عاليتر طبقه خويش و تمامی ستمديدگان را تشخيص دهند و برای سرنگونی نظام سرمايه داری و ايجاد جامعه كمونيستی نبرد كنند. ماركس تاكيد كرد كه طبقه كارگر به جای خواست يك روز مزد عادلانه بايد شعار امحاء هرگونه كار مزدی را بر پرچم خود بنويسد. ماركس و انگلس گرايشات بورژوائی در جنبش طبقه كارگر كه هدف مبارزه را به افزايش دستمزد و مطالبات رفاهی محدود كرده، طبقه كارگر را به راه های مسالمت آميز دعوت می‌کردند، افشاء كردند. آنها در مانيفست حزب كمونيست استراتژی انقلابی طبقه كارگر را چنين تدوين كردند: كسب قدرت سياسی به طريق قهرآميز و برقراری دولت خويش كه همانا ديكتاتوری پرولتاريا است.


پی‌نوشت‌ها

(1)  - مرجع: نشریه  كارگر انقلابی، ارگان حزب كمونیست انقلابی آمریكا - شماره 351 - نام مقاله: «تاریخ واقعی اول ماه مه». (این نشریه امروز انقلاب نامیده می‌شود).

(2) - برگرفته از مقالۀ «دربارۀ نیروی محرکۀ آنارشی و دینامیک های تغییر» - نوشتۀ ریموند لوتا (منتشر شده در نشریۀ حقیقت شمارۀ 66 ارگان حزب کمونیست ایران - مارکسیست لنینیست مائوئیست)
 را حقيقتا شکوفا کند.


n-atash.blogspot.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر