۱۳۹۴ آبان ۲, شنبه

سر سخن


زیر دست و پای جهل مذهبی و رقابت های منطقه ای

یک
سرزمین حجاز از مظاهر تحمیق و فریب دینی بخشهای بزرگی از تودهها و الهامبخش ستمگران است. جایی که شکستن «حرمتش»، به معنای تَرَک برداشتن نظم جهان وارونه کنونی است. نظمی که برای قرنها به تودهها گفتهاند ابدی و لایتغیر است. مکه و مراسم سالانه حج از مهمترین ابزار اعمال حاکمیتهای ارتجاعی در جهان اسلام و یک حربه اصلی برای تحمیق مردم است.
سرزمین حجاز مکانی است که هر ساله در آنجا جهل تودهها در برابر مصائب جامعۀ طبقاتی اعلام میشود. مکانی که سالیانه شمار بسیاری از مردم جهان و عمدتاً از آسیا و شمال آفریقا، یعنی فقیرترین مناطق دنیا که تحت سلطه نظام امپریالیستی هستند، به اینجا میآیند. برای بخشی از مردم، این مراسم حکم فراموش کردن دردهای ناشی از زندگیای نکبتبار را، حتی برای چند روز، دارد. چون جهان کنونی را دوست ندارند و میخواهند به دنیای دیگری که وعدهاش در قرآن داده شده برسند و در نشئه آن جهان موعود فرو بروند. جهانی خیالی که قرار است بهتر از دنیای کنونی باشد. برای بخشی، این سفر حکم امتیاز «حاجی» شدن را دارد که در جوامعی نان و آب خوبی در این عنوان است. در مراسم حج تصویر زشت دین عریان به نمایش گذاشته میشود. درست همان طور که مارکس گفت: «دین آه و فغان مخلوقین در تنگنا افتاده است. احساس به یک جهان بیاحساس است. همان طور که روح یک کیفیت بیروح است. دین افیون تودههاست».
تودههای ناآگاه به اینجا کشانده میشوند و این طور تعلیم دیدهاند که با اجرای این مراسم اجری در آخرت خواهند گرفت و بالاخره یک زندگی بهتر خواهند داشت. نمیدانند که این مکان تنها از این جهت درست شده که از آنان بردگان ابدی بسازد. زیرا هنوز نمیدانند راه دیگری برای رهایی از بندگی و فلاکت هم هست. راهی به جز آنچه دو قطب پوسیدۀ بنیادگرایی دینی و سرمایهداری امپریالیستی، به مردم تحویل میدهند. راه یک جامعۀ انسانی، بی تبعیض، بدون بیعدالتی، بدون ستم و استثمار. راه سرخ و درخشان جامعۀ کمونیستی.
سرزمین حجاز مکانی است که سالیانه تخدیر و تحمیق تودهها توسط مرتجعین در آنجا جشن گرفته میشود. مکانی که مردم گرد آورده میشوند تا با نمایش دادن و طواف از قطعه سنگی به آنان القاء شود که بیشعورند و نمیتوانند بر سرنوشت خویش حاکم شوند.
سرزمین حجاز مکانی است که گوسفندان و اشترهای قربانی شده هر ساله تمثیلی است از قربانی شدن هر روزۀ ناآگاهان و اسیران خرافه و دین. مکانی است که شرطهها با شمشیر آخته ایستادهاند تا اگر حال بختبرگشتهای در آن بلبشوی دیوانهوار به هم خورد و صحن «خانۀ خدا» را آلوده کرد، سر از تنش جدا کنند و در جا سلطۀ «خدا» و نمایندگانش را به نمایش بگذارند. در اینجا جلاد و روحانی سخت مشغول کارند. درست همان طور که لنین گفت: «تمامی سیستمهای استثماری این دو عملکرد را مورد استفاده قرار میدهند. عملکرد جلاد و عملکرد روحانی».
سرزمین حجاز مکانی است که مردم را با پرتاب کردن سنگ به سمت «شیطان رجیم» سرگرم میکنند تا اینگونه با موجودی واهی به جنگند؛ آن هم با چند ریگ و سنگ. در حالی که دشمنان واقعی مردم در جایی دیگر کمین کرده و به ریش این عقبماندگیها میخندند!
در نمایشنامۀ گالیله اثر برتولت برشت، از زبان راهب جوانی که از تصور تأثیرات انقلابی علم بر بنیادهای جهل در ذهن تودهها به وحشت افتاده است این طور میخوانیم:
«آنها به دشواری زندگی خویش را جور کردهاند. در پس فقر آنها نوعی نظم وجود دارد. نظمی دائمی. دائماً زمین را جارو زدن، دائماً در باغهای زیتون کار کردن، دائماً مالیات پرداختن.... آنها برای حمل مشقتبار سبدهای پر در طول جادۀ سنگلاخی، برای زائیدن، و حتی برای خوردن به نیرو نیاز دارند. و این نیرو را از جلوۀ درختانی که هر ساله سبز میشوند، از چهرۀ سرزنش کنندۀ خاک که هرگز راضی و خشنود نیست و از کلیسائی کوچک و آیههای انجیل که روزهای یکشنبه به آن گوش فرا میدهند، کسب میکنند. به آنها گفتهاند که خداوند مورد اعتمادشان دانسته، محور نمایش تاریخ قرارشان داده و با وظایف کوچک و بزرگی که بر آنها تکلیف کرده به امتحانشان میگذارد. اگر من به آنها بگویم که روی تکه سنگی قرار دارند که بیوقفه در فضای بیانتها و به گرد ستارهای درجۀ دوم میچرخد، آنگاه آنان چه خواهند پنداشت؟ پس آن بردباری و پذیرفتن بدبختیها چه سودی خواهد داشت؟ دیگر کتاب مقدس که مصلوب شدنشان را رحیمانه توضیح میدهد، چه آرامشی خواهد داشت؟ این دلیلی خواهد شد بر این که کتاب مقدس پر از اشتباه است. نه! من قیافۀ وحشتزدۀ آنها را میبینم که آهسته قاشقهای خود را روی میز میگذارند و احساس میکنند که فریب خوردهاند....».
حتی تصور این صحنه برای اربابان جهان کنونی، هولناک است و از همین رو با تمام قوا از دین، رواج ارزشهای عقبمانده و جاهلانه و... به عنوان ابزاری مهم در حفظ حاکمیتشان، حمایت و پشتیبانی میکنند.
چیزی که انقلاب کمونیستی انجام خواهد داد، برچیدن این مناسبات و ایدهها و سنن ارتجاعی جاهلانه است. آنچه انقلاب کمونیستی انجام خواهد یقیناً برچیدن بساط خرافه و سود حاجی بازی است و سرانجام رهایی انسان از چنگال نیرویهای ناموجود «ماورایی» و حاکم شدن مردم بر سرنوشت خویش. 

  دو 
 به محض این که واقعۀ مِنا اتفاق افتاد، جمهوری اسلامی برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی داخلی و محکم کردن سلطۀ سیاسی و ایدئولوژیک خود بر جامعه کارزار تبلیغی به راه انداخت، رخت عزا به تن کرد و به سر و سینه کوفت. خواستِ «انتقال مدیریت مکه و امور حج از دست دولت عربستان به شورای نمایندگان کشورهای اسلامی» را هم که از زمان خمینی گاه و بیگاه مطرح میشد دوباره پیش کشید. متحد و شریک منطقهایاش یعنی حسن نصرالله رهبر حزبالله لبنان فوراً حمایت خود از این خواسته را اعلام کرد. این شایعه بر سر زبانها افتاد که تعدادی از فرماندهان سپاه پاسداران و مقامات امنیتی ایران در میان مفقودالاثرهای منا هستند و شاید اصلاً موساد اسرائیل آنان را شناسایی کرده و ربوده باشد! همزمان یک کارزار کثیف و نژادپرستانۀ ضد عربی در شبکههای اجتماعی و خیابانها به راه افتاد و زهر افکار فاشیستی را در میان جماعت ناآگاه پراکند. بر متن این وقایع، حرکت مضحک و زبونانه تعدادی از هنرمندان و روشنفکران فرصتطلب و بیمایه را هم شاهد بودیم که کارزار جمعآوری یک میلیون امضاء برای «پیگیری واقعۀ منا از سوی سازمان ملل» به راه انداختند.
گفتار و کردار مقامات، نهادها و رسانههای رسمی جمهوری اسلامی آنچنان یکسان و هماهنگ بود که انگار از قبل منتظر چنین رویدادی بودند. اشتباه نکنید! نمیخواهیم به تئوری توطئه دامن بزنیم و بگوییم بیبروبرگرد رژیم ایران عمداً باعث این واقعه شد. اما تضادها و رقابتهای منطقهای به ویژه میان ایران و عربستان به اندازهای حاد است که هر رویداد و تحرکی فوراً تبدیل میشود به بهانهای برای کارزارها و حملات تبلیغی و سیاسی دو طرف علیه همدیگر.
در حال حاضر، یمن و بحرین و لبنان و سوریه به صحنۀ مهمی برای زورآزمایی سیاسی ـ نظامی ـ امنیتی طرفین تبدیل شدهاند. کمکهای عربستان و شیخنشینهای خلیج به گروههای رنگارنگ سنی و کمکهای جمهوری اسلامی به مجموعۀ گروههای شیعی منطقه بیوقفه ادامهدارد. کمکهایی که هم مالیاند و هم تسلیحاتی. در جنگهایی که جان و خانمان مردم کشورهای مختلف منطقه را به آتش کشیده و ارمغانش کشتار و مهاجرت و جابهجایی عظیم تودهها بوده دستان تبهکار جمهوری اسلامی و حکام عربستان آشکار است.
اینکه عربستان مدعی ایستادن در جایگاه قدرت اول منطقه شده، پایههای مادی دارد. حکام عربستان روی منابع سرشار نفت و نقش دیرینهشان در بازار جهانی حساب میکنند؛ روی نقش خود به عنوان کلیددار خانۀ جهل و جایگاه ایدئولوژیک مکه و حج در کل دنیای اسلام حساب میکنند؛ روی چندین دهه یارگیری و اعطای کمکهای مالی به گروههای سیاسی ـ نظامی اسلامگرا و بنیادگرایان عرب و غیر عرب و ساختن شبکۀ مساجد و نهادهای مذهبی در گوشه و کنار دنیا حساب میکنند. و مهمتر از همه، روی رابطۀ نزدیکشان با امپریالیسم آمریکا و نقشی که سالها به عنوان یکی از پایگاههای ضدانقلاب در منطقه بازی کردهاند حساب میکنند. عربستان یک خادم قدیمی غرب در خاورمیانه و جهان عرب است.
ادعای جمهوری اسلامی برای کسب جایگاه قدرت اول منطقه نیز بر پایههای مادی معینی استوار است. نفت و گاز، سرزمین وسیع و موقعیت استراتژیک جغرافیایی، نیروی انسانی گسترده و ظرفیتهای یک اقتصاد و بازار 80 میلیونی برای فعالیت سرمایههای بینالمللی، دارا بودن یک نیروی مسلح گسترده و پرورش یافته در جنگ و یک دستگاه امنیتی با نفوذ در کشورهای منطقه، بالا بودن توان تسلیحاتی، و در دست داشتن نقش مرکزیت و رهبری ایدئولوژیک ـ سیاسی مذهب شیعه. اما عامل مهم دیگری که خواب و خیالهای جمهوری اسلامی برای قدرت اول منطقه شدن را پررنگتر کرده، کاهش تنشها با امپریالیسم آمریکا و توافقات آشکار و پنهانی است که زیر عنوان «تفاهم هستهای» میان طرفین صورت گرفته است.
همین عامل یعنی نزدیکی جمهوری اسلامی و آمریکا که باعث تحریک اقدامات سیاسی ـ دیپلماتیک و البته نظامی رژیم ایران در منطقه شده، دولت عربستان را هم به جنب و جوش بیشتر و دست زدن به حرکات تعرضی برای سد کردن راه رقیب واداشته است. این چنین است که دستگاه حاکمۀ عربستان به سرعت پوست میاندازد و تلاش میکند نیروهای کاراتر و مؤثرتری را در عرصۀ سیاست خارجی مقابل صحنه بیاورد. در این زمینه میتوان به سر کار آمدن عادل الجبیر به عنوان وزیر امور خارجۀ این کشور اشاره کرد که در مورد ارتباط تنگاتنگ وی با محافل هیئت حاکمه و سیاستگذاران امور خارجۀ آمریکا (هم دمکراتها و هم جمهوریخواهان) هیچکس تردید ندارد. او سیاستهای تعرضی را علیه نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی به اجرا درآورده و این کار را تنها طریق تحکیم جایگاه قدرتمند عربستان در منطقه میداند. هشدارهایی که برخی مقامات حکومتی و تحلیل گران غربی در مورد احتمالِ نزدیکِ تضعیف و فروپاشی ساختار قدرت در عربستان میدهند، حاکمان این کشور را بیش از پیش به سوی اجرای این سیاست تعرضی میراند. بدون شک، یکی از دستهای پشت تقویت داعش در سوریه و عراق (که به معنی شکل گرفتن یک دردسر ادامهدار برای جمهوری اسلامی است) دولت عربستان است. این تحرکات و تغییر سیاستها از چشم جمهوری اسلامی پنهان نمانده، کوشیده به طرق مختلف با آن مقابله کند: از طرح ناموفق ترور عادل الجبیر در خاک آمریکا (حتی قبل از آنکه رسماً سکان امور خارجۀ عربستان را به دست بگیرد) تا کلام دیپلماتیک جواد ظریف که «عربستان به دنبال حذف منطقهای ایران نباشد چون ما هم قصد حذف منطقهای عربستان را نداریم»؛ و همزمان کمکرسانی تسلیحاتی و مستشاری به نیروهای شیعی یمن برای ایراد ضربات نظامی به ارتش عربستان که نمونهاش حملۀ موفق موشکی هفتۀ گذشته به یک پایگاه بزرگ در خاک این کشور است.
نه فقط جمهوری اسلامی و دولت عربستان، بلکه همۀ قدرتهای بزرگ و کوچک منطقه از معضلاتی که آمریکا برای حضور و مداخلۀ مستقیم نظامی در مناطق مختلف و مشخصاً خاورمیانه دارد آگاهند. این مسئله، وضعیت متناقضی را به ویژه برای متحدان و وابستگان سنتی آمریکا مثل عربستان ایجاد کرده است. آنها واقعاً دارند برای یافتن متحدان قدرتمند دیگر و همزمان استفاده از کارتهای خود برای فشار گذاشتن روی آمریکا و اطمینان پیدا کردن از حمایت ارباب بزرگ در روزهای سخت و بحرانی برنامهریزی میکنند. مذاکرات مرداد ماه امسال مقامات عربستان با روسیه برای عقد قراردادهای بزرگ اقتصادی و قرارداد 10 میلیارد دلاری با فرانسه در روزهای اخیر، بخشی از تلاشهای دولت سعودی برای پیدا کردن نقاط اتکای بیشتر است. در مقابل، جمهوری اسلامی نیز که به دنبال «تفاهم هستهای» مجبور است در قبال آمریکا و منافع منطقهایاش «مسئولانهتر و عقلانیتر» عمل کند میکوشد با استفاده از نقاط ضعف ارباب بزرگ به بندبازیهای بینالمللی و اتکاء به نیرو و امکانات دیگران خاصه امپریالیسم روسیه ادامه دهد. جمهوری اسلامی کماکان با برگ عراق و لبنان با آمریکا روبرو خواهد شد با این فرق که در این دوره، از ذخائر و امکانات منطقهایاش برای نرمش و نزدیکی استفاده خواهد کرد تا تهدید و فشار.
آنچه در دوران پیش رو شاهد خواهیم بود اوجگیری تضادها و کشمکشهای عربستان و ایران و در عین حال، تلاش آمریکا و بعضی قدرتهای دیگر برای کاهش این تنشها در خدمت اجرای طرحهای درازمدت رقابت جهانی است. در این مسیر، جمهوری اسلامی و دولت سعودی میروند تا به عناصر ثابت جنگهای نیابتی در منطقه (به شکل اعزام ارتش، تسلیحات، مستشار، تأمین مالی طرفین درگیریها و همکاریهای اطلاعاتی و لجستیکی) تبدیل شوند. اینکه تأثیر فرو رفتن این دو رقیب دیرینه در جنگهای نیابتی و نتایج سیاسی و اجتماعی آن در اوضاع داخلی هر یک چه خواهد بود را نمیتوان پیشبینی کرد. آنچه مسلم است برای تودههای مردم نتیجهای جز اختناق بیشتر، فشار اقتصادی بیشتر، خطرات و قربانی دادنهای بیشتر به بار نخواهد آمد. و همۀ اینها همراه خواهد بود با شیوع افکار مسموم نژادپرستانه و برتری جویانه و جاهلانه مذهبی.
در مقابل این اوضاع پر مخاطره و جولان دادن قدرتهای ریز و درشت امپریالیست و مرتجع و ضدمردمی، و آیندۀ تیره و تاری که گردانندگان و حافظان نظام جهانی سرمایهداری امپریالیستی برای تودههای مردم در همۀ کشورها ترسیم میکنند، هیچ راهی جز گستراندن مقاومت و مبارزه، انتشار آگاهی انقلابی و قرار دادن افق انقلاب کمونیستی به مثابه یگانه آلترناتیو واقعی رهائیبخش در برابر نوع بشر وجود ندارد. نظامی که هراس و جنگ و ترور و نژادپرستی و برتریجویی را میپراکند، نظامی که بر بهرهکشی و ستم طبقاتی و جنسیتی و ملی و مذهبی استوار است را نمیتوان حک و اصلاح کرد. فقط باید سرنگونش کرد.
«مذهبی با دیوار راز و نیاز میکند و مذهب دیگر به دیوار سنگ میزند. در اورشلیم دیواری هست باستانی که یهودیان اعتقاد دارند از بقایای کاخ حضرت سلیمان است و نام آن کتل است. هر سال هزاران نفر از یهودی و مسیحی به زیارت آن میروند، با آن راز و نیاز میکنند و در جرز آن عریضه میگذارند. در مکه دیواری هست که مسلمانان آن را جمره مینامند و اعتقاد دارند خانۀ شیطان درون آن است. و هر سال تعداد بیشماری از مسلمانان به آن سنگ میزنند. هر سال تعداد زیارت کنندگان کتل رو به فزون است و هر سال تعداد سنگ زنندگان به جمره. هیچ خردمندی در جهان با دیوار راز و نیاز نمیکند و هیچ عاقلی به دیوار به خاطر نفرت سنگ نمیزند. تنها مذهب است که خرد را زائل کرده، که آدمی را وادار به عشق و تنفر از یک دیوار میکند.
به راهی که اکثر مردم میروند بیشتر شک کن. مردم فقط تقلید کورکورانه میکنند. از متمایز بودن نترس. انگشتنما بودن بهتر از احمق بودن است.»
- صادق هدایت