۱۳۹۴ آذر ۳۰, دوشنبه

سیارۀ ما نیازمند انقلاب است!

 
روز شنبه 21 آذر (12 دسامبر 2015 - سالي که گرم ترين سال ثبت شدهي کرهي زمين نام گرفته) کنفرانس تغييرات آب و هوايي در پاريس که با شرکت 195 کشور، از جمله جمهوري اسلامي، برگزار شده بود با تصويب توافق نامه اي به پايان رسيد. طبق اين توافق نامه دماي متوسط جو زمين بايد به 2 درجهي سانتيگراد محدود شود، پروژه هايي براي توقف انتشار گازهاي گلخانه اي اجرا شود، بر نحوه قيمت گذاري سوختهاي فسيلي نظارت بيشتري شود و استفاده از انرژي هاي پاک (خورشيدي و بادي)  افزايش يابد.
در برابر اين کنفرانس طيف گسترده اي از فعالين حفظ محيط زيست و جنبش هاي ضد سرمايه داري و کمونيست هاي انقلابي برنامه هاي گوناگوني تدارک ديدند و براي افشاي سياست و عملکرد نظام سرمايه داري در نابودي محيط زيست، مبارزه به راه انداختند (1). سران قدرت هاي امپرياليستي همراه با نمايندگان دولت هاي بزرگ و کوچکِ نظام سرمايه داري جهاني که نظام شان مسبب وضعيت فاجعه بار کنوني و مرگ تدريجي کرهي زمين با تمام انواع آن است، اين توافق را نقطه عطف تاريخي و پيروزي براي زمين و نسل هاي آتي خواندند. اما آنان حتا اگر بخواهند قادر نيستند که اين معضل را به طور واقعي و ماندگار حل کنند و نخواهند کرد. چرا؟
زيرا اين خودِ نظام سرمايه داري، نظامِ اقتصادي توليد و مبادلهي کالايي مبتني بر مالکيت خصوصي است که مسبب نابودي منابع حيات، بي ثباتي دماي زمين و تاثيرات منفي آن بر زندگي و خطر بزرگي براي ثبات نظام هاي زيست بومي کره زمين است. به قول کارل مارکس: «نگاه به طبيعت که تحت رژيم مالکيت خصوصي و پول باليده است، حکم تحقير واقعي طبيعت و به تباهي کشاندن عملي آن را دارد.» (2). حفظ محيط زيست و نيازهاي اجتماعي هرگز دغدغه ي سرمايه داري نيست چرا که طبيعت براي سرمايه داري صرفا ابزار بهره کشي و سوخت براي نوع خاصي از رشد و توسعهي اقتصادي است. کارکرد دروني و منطق سرمايه داري، سرمايه داران را وادار مي کند تا براي دست يافتن به سود بيشتر، با يکديگر  ديوانه وار رقابت کنند؛ رقابتي که ريشه در توليد کالايي دارد. صنايع عمدهي جهان که محرک صنايع ديگر هستند و براي پيشي گرفتن از رقبا مي جنگند، وابسته به سوخت هاي فسيلي هستند. شش عدد از ده کمپاني بزرگ در ايالات متحده آمريکا؛ و هشت عدد از ده کمپاني بزرگ در کل جهان، کمپاني هاي نفتي و اتومبيل هستند و نفت در مرکز رقابت هاي درون دولت هاي سرمايه داري - امپرياليستي قرار دارد. براي حفظ و گسترش قدرت و برتري، نفت و کنترل منابع نفتي اساسي است. دولت هاي سرمايه داري با يکديگر بر سر کنترل مناطقي که ميتوان در آن منابع جديد سوخت فسيلي يافت رقابت ميکنند: در قطب شمال، در آتلانتيک جنوبي و نقاط ديگر. ارتش آمريکا به تنهايي بزرگترين مصرف کنندهي نفت در جهان است. سوخت هاي فسيلي، هزينه هاي توليد را نيز پايين نگاه مي دارند. فرسايش و تخريب محيط زيست، از بين رفتن منابع و نظام هاي زيست بومي کره زمين در محاسبات سرمايه داران جايي ندارد. اين هزينه ها و لطمات تبديل به باري بر دوش جامعه و جهان مي شوند. بشر و کره زمين، انواع موجودات و گياهان با زيستگاه طبيعي شان، درياچه ها، جنگل ها و .... همه دارند تاوان اين را مي دهند که اقليت طبقهي سرمايه دارِ حاکم، سرنوشت جهان را در دست گرفته اند. اين وضع بايد تغيير کند و با رويکردي ريشه اي يعني انقلاب سوسياليستي با هدف رسيدن به جهان کمونيسم، مي تواند تغيير کند.
در سوسياليسم قوانين توليد کالايي (يعني حاکميت سود در فرماندهي و رقابت مرگبار ميان سرمايه داران) بر توليد و چگونگي توليد و فرآورده هايي که بايد توليد شوند، حاکم نيست. در سوسياليسم به دليل آن که سرمايه داري به عنوان يک نظام سياسي و اقتصادي و اجتماعي و ايدئولوژيک سرنگون مي‌‌شود، امکان سازماندهي و برنامه ريزي توليد به صورت منطقي و در خدمت منافع توده هاي مردم، فراهم ميشود. علم و فعاليت هاي علمي در خدمت سود آوري قرار نميگيرد بلکه در خدمت جامعه و حفظ محيط زيست براي نسل هاي آتي، قرار ميگيرد.
در سالهاي نخستين انقلاب سوسياليستي شوروي به رهبري لنين يک جريان زيست محيطي شکوفا شد و گام هايي هرچند محدود از طرف دولت شوروي سوسياليستي در جهت حفاظت از محيط زيست برداشته شد. هرچند اين ها گام هايي اوليه بودند اما در آن دوره هيچ دولت و رهبري در جهان سرمايه داري نبود که دغدغهي محيط زيست و پاکي و سلامت آن را داشته باشد. کشور چين امروز بزرگترين منتشر دهندهي دي اکسيدِکربن است. اما اين کشور زماني به لشگر تخريب گران محيط  زيست پيوست که نظام سوسياليستي (در سال 1976 ميلادي و پس از مرگ مائوتسه دون) در اين کشور واژگون و سرمايه داري احيا شد. در انقلاب سوسياليستي چين تحت رهبري حزب کمونيست چين و مائوتسه دون، آگاهي انسان ها براي تغيير جامعه را بسيج کردند. بخشي از اين تغيير، اتخاذ اقداماتي براي مقابله با نابودي محيط زيست و برنامه ريزي براي آينده بود و در اين راه پيشرفت هاي عظيمي کردند. يکي از اقدامات در اين زمينه، گسترش جنگل ها در مناطق روستايي براي مقابله با فرسايش خاک بود؛ در پروژه هاي بزرگ حفاظت آب سرمايه گذاري مي شد؛ استفاده از کودهاي باکتريل بومي و حشره کش هاي ميکربي بومي در زراعت تشويق مي شد. بازيافت زباله هاي صنعتي يکي از خصوصيات مهم اقتصاد سوسياليستي چين بود. يکي از مهم ترين راهگشايي ها در زمينه مديريت اقتصادي ، محيط زيستي، تدوين «برنامه ريزي منطقه اي» بود. جامعه علاوه بر نقشه هاي صنعتي، برنامه ريزي همه جانبه در سطح محلي و منطقه اي را پيش ميبرد. در اين برنامه ريزي، موقعيت اهالي و تاثيرات اجتماعي رشد اقتصادي مورد ارزيابي قرار ميگرفت. طي انقلاب فرهنگي پرولتاريايي در چين، رشد توليدات صنعتي سالانه حدود ده در صد بود و چين سوسياليستي تنها کشوري بود که در آن فرايند صنعتي شدن با گسترش عظيم و خارج از کنترل شهرها همراه نبود. با اين وصف، به علت توسعه ي صنعتي سريع که براي بهبود شرايط زندگي توده هاي مردم ضروري بود، اقدامات مربوط به مقابله با نابودي محيط زيست کافي نبود. اما از اين تجارب مي توان درس هاي مثبتي آموخت و با جمعبندي از کمبودها  و با استفاده از پيشرفت هاي علمي که از آن زمان تا کنون به وقوع پيوسته است، در آينده هنگامي که انقلاب هاي سوسياليستي نوين به ثمر برسند، در اين زمينه مي توانيم و بايد کيفيتا بهتر از گذشته عمل کنيم.
کره زمين در نتيجهي کارکرد  نظام سرمايه داري امپرياليستي در حال خونريزي است و تنها راه نجات آن انفلاب است. نظام سرمايه داري حتا در زمينه ي محيط زيست غيرقابل اصلاح است و قواي محرکه ي دروني اش ماهيتا در تضاد با منافع حفظ محيط زيست حرکت کرده و خواهد کرد. انقلاب به معناي راهي کاملا متفاوت براي توسعه اي که بر اساس منافع امپرياليست ها نباشد. انقلابي که توسط ستمديدگان و پرولتاريا پيش برده شود، بر منافع کل نوع بشر استوار باشد و کليت واقعيت جهان طبيعي را در نظر گرفته و بر اين اساس عمل کند. چنين انقلابي بعد از کسب قدرت سياسي ميتواند هر کاري لازم است براي پايان دادن به چرخهي توليدات آلايندهي جهان که مبتني بر کار ارزان است انجام دهد. اقتصاد سوسياليستي مبتني بر برنامه ريزي و کنترل توسعه (يعني، چه چيزي توليد مي شود و چگونه) خواهد بود و اين تنها راه حفاظت و نگه داري از انواع نظام هاي زيست بومي و ممانعت از تبديل بحران محيط زيست کنوني به فروپاشي آن است. انقلاب نه فقط دانش و علم بلکه کنش آگاهانه ي خود توده هاي مردم را در سراسر جهان بسيج خواهد کرد تا تغييرات گسترده اي را عملي کند. انقلاب سوسياليستي ساختار توليد صنعتي و کشاورزي و همچنين حمل و نقل را عوض ميکند و منابع انرژيِ نو را جايگزين سوخت هاي فسيلي ميکند. انرژي هاي بادي و خورشيدي و غيره در غياب حاکميت منطق سرمايه داري ميتوانند کامل تر شوند. نيازهاي غذايي مردم را مي‌‌توان بر پايه ي استفاده از برنامه ريزي درازمدت استفاده از زمين، تنوع گياهي و حفظ زيست بوم ها، تکامل و توسعه ي ابتکارهاي سبز، فن آوري ها و دانشي که در گذشته در اختيار انقلاب هاي سوسياليستي پيشين نبود و کشف راه هاي جديد تامين کرد. انقلاب هاي سوسياليستي با داشتن افق کمونيستي، توده هاي مردم را در کار براي توسعه و تکامل سلامت کره زمين براي نسل هاي آينده هدايت خواهند کرد. اين انقلاب ها فرهنگ جديدي توليد خواهند کرد که مبتني بر ارزش هاي مصرف گرايي نيست. اين انقلاب ها، توده هاي مردم را با اين افق هدايت خواهند کرد که جهان ما واحد است، کره زمين واحد است و نوع بشر نيز يک بدن واحد است که در ساختن آيندهي اجتماعي بنيادا متفاوت و در فائق امدن بر شکاف ميان کشورهاي ستم گر و تحت سلطه اشتراک منافع دارند. جهان ديگري کاملا امکان پذير است. اما براي ممکن شدن نيازمند انقلاب است.
هرچقدر به سياره آبي و زيباي مان نگاه ميکنيم، از جنگل هاي آمازون که اکسيژن دهندهي بخش بزرگي از سياره ما هستند، تا ماهي ها، انواع گونه هاي جنوبگان، از جنگل هاي مانگرو (جنگل هاي حرا) تا مزارع گندم و برنج و نيشکر در سراسر جهان، از پنگوئن هاي زيباي قطب شمال تا خرس هاي سفيد قطب جنوب و.... يک چيز را به عيان ميبينيم. اين سياره به حدي ظرفيت دارد که مي تواند به چندين برابر جمعيت کنوني اش هواي پاک، آب سالم، خوراک .به مردم برساند. بدون اين که ماهي ها را دربدر کند، کرگدن ها را شکار کند، جنگل ها را نابود کند، پرندگان را منقرض کند، رودها را خشک کند، مزارع کشاورزي را تبديل به برج کند و...
 اما به يک شرط: برچيدن سلطهي سرمايه داري از حيات کره زمين و مردم جهان و گشودن راه براي ايجاد نظامي که شالوده اش تعاون داوطلبانه و آگاهانه آحاد بشر براي توليد و بازتوليد بقاي شان است. فقط چنين نظامي که کمونيسم نام دارد ميتواند خرابي هاي محيط زيست را ترميم کند و آن را غني تر از پيش به دست نسل هاي آينده بسپارد.
پس پيش از اينکه دير شود دست به کار شويم. n
(1) نگاه کنيد به سايت «ايستادگي براي زمين»
ed.topsgolb.ecnatsisertenalP
(2) مارکس «درباره‌‌ي مسئله يهود» سال 3481
 
«آتش»
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر